ستون آخر
افول آمریکا، عروج اوباما
على جوادى

آمریکا برای انتخابات دمکراسی آماده میشود. به احتمال زیادی پیش از آنکه شماره بعدی نشریه برای یک دنیای بهتر منتشر شود، تکلیف ریاست جمهوری آمریکا در دوره آینده روشن شده است. سنجش افکار عمومی اساسا بر پیروزی اوباما تاکید دارد. صحبت از یک پیروزی همه جانبه در قوه مقننه و مجریه است. اما کمتر صاحب نظر و متخصصی در آمریکا حاضر به شرط بندی بر روی این آمارگیری ها است. "وقایع پیش بینی نشده" کماکان یک واقعیت دمکراسی در آمریکا است. به چند مساله باید اشاره کرد.
١- آمار و سنجش ها نژادپرستی و تعصب را اندازه گیری نمیکنند. فاکتور "رنگ پوست"، فاکتور نژادپرستی پنهان و آشکار در لحظه رای گیری یک واقعیت انکارناپذیر جامعه آمریکا است. دامنه و ابعاد این نگرش یکبار دیگر در انتخابات آمریکا محک خواهد خورد. ٢- دمکراسی در آمریکا نیابتی به توان دو است. نه تنها به این اعتبار که شهروندان خود مستقیما حاکم بر سرنوشت خود نیستند و بجای دخالت مستقیم و مستمر در تصمیمات سیاسی جامعه، عده ای به "نیابت" آنها در قامت "نمایندگان" و "سیاستمداران"، در دوره های ٤ ساله تصمیم میگیرند. نه فقط به این معنا که در این مدت دمکراسی از مردم عملا حق شرکت در تصمیم گیری در بالاترین عرصه ها را سلب میکند، بلکه به این اعتبار که در آمریکا انتخابات بر مبنای اکٽریت آراء ریخته شده در صندوقها نیست. سرنوشت انتخابات دمکراسی در آمریکا را، تعداد نمایندگان هر ایالت تعیین میکند. اکٽریت آراء در هر ایالتی منتج به کسب تمام آرای آن ایالت میشود. اکٽریت آراء نمایندگان ایالات مختلف آمریکا، به این ترتیب سرنوشت انتخابات را تعیین میکند. این دو الزاما یکی نیستند. پیروزی در انتخابات آمریکا پیش از هر چیز یعنی ٢٧٠ رای ایالتی نه اکٽریت آراء ریخته شده در صندوقها.
اما دمکراسی در طول تاریخ تغییر کرده است. حق رای کارگران، زنان، "سیاهپوستان" و رای فرد فاقد زمین و سرمایه با دمکراسی متولد نشدند و جزء تعریف دمکراسی نبودند. بلکه محصول مبارزاتی بودند که عمدتا تحت پرچم جنبشهای سیاسی دیگر، جنبش های سوسیالیستی و برابری طلبانه تاریخا به دمکراسی تحمیل شده اند. در طول عمر دمکراسی آمریکا هیچگاه یک "سیاهپوست" به عنوان کاندیدای یکی از احزاب طبقه حاکمه در جلوی صف قرار نگرفته و تحمل نشده بود. نتیجتا باید پرسید: مطلوبیت اوباما در سیاست طبقه حاکمه آمریکا علیرغم فاکتور منفی "رنگ پوست"، چیست؟ چگونه است که بخش عمده هیات حاکمه آمریکا به اوباما متمایل شده است؟
پیش از پاسخ باید تاکید کرد که اوباما و یا هر کاندیدای دیگری، مستقل از تفاوتها، اساسا پرچمدار منافع طبقه حاکمه در مقابل طبقه کارگر و توده های مردم زحمتکش هستند. تفاوتها جزیی اند. گرایشات متفاوت یک طبقه اند. در این واقعیت ذره ای تردید نمیتوان کرد. اما پاسخ را باید در فرای تبلیغات کمپین های انتخاباتی و وعده و وعیدهای هر کدام از کاندیداها باید جستجو کرد. واقعیت این است که موقعیت و وجهه آمریکا در سطح جهانی دستخوش تغییرات معینی شده است. عدم پیروزی و زمینگیر شدن در عراق یک رکن چنین واقعیتی است. شکست حاکمیت نئوکنسرواتیوها، شکست سیاست نظامیگری و قلدری آمریکا که در دوران حاکمیت این گرایش اوج فزاینده ای گرفته بود، بیان سیاسی این واقعیت است. تاٽیرات بحران اقتصادی جهان سرمایه داری را بیش از هر جامعه ای در آمریکا میتوان مشاهده کرد. افول موقعیت و مکان آمریکا در سیاست و اقتصاد جهان سرمایه داری محصول چنین شرایطی است. ادامه سیاستهای کنونی تنها منتج به افول بیشتر موقعیت سیاسی و اقتصادی سرمایه داری آمریکا در سطح جهان خواهد شد. از اینرو "تغییر" در دستور است. هیات حاکمه آمریکا نیازمند تغییر است. تغییر و تجدید نظر در سیاستها و استراتژی جهانی و داخلی که با نارضایتی و مخالفت گسترده مواجه است، در دستور بخشهای اصلی هیات حاکمه قرار گرفته است. اوباما در مرکز این تغییر قرار دارد. آن نقطه ای است که به این "تغییر" در سیاست و انتقال به گرایش دیگری از طبقه حاکمه آمریکا معنای خاص و امروزی می بخشد. اوباما به تبلیغات هیات حاکمه آمریکا امیدی زمینی میدهد. بورژوازی آمریکا برای حفظ موقعیت رو به افول خود نیازمند انرژی و توان تازه ای است. محتاج نیروی "جوان" و "تازه نفس" است. بمنظور تحکیم موقعیت خود نیازمند "چهره" جدید است. اوباما از قرار برای هیات حاکمه آمریکا یک برگ برنده در سیاست داخلی و سیاست خارجی است. تلاشی برای تغییر در چهره منفور هیات حاکمه آمریکا است.
آیا هیات حاکمه آمریکا میتواند علیرغم کسب این برگ در مقابل روندهای جهانی کنونی بایستد؟ آیا عروج اوباما میتواند به کمکشان بشتابد؟ واقعیت این است که سرنوشت جامعه و موقعیت آمریکا در سطح جهانی محصول کشمکشها و جدالهای جهانی است. این جدال تنها به طبقات حاکمه محدود نیست. طبقه کارگر و بشریت آزادیخواه یک عامل اصلی و دخالتگر در تعیین موقعیت آتی است.*